پوشاک سنتی ایرانی
خامهدوزی یا سوزندوزی، جزو هنرهای سنتی ماست، اما شما آن را روی پوشاک مدرن اجرا میکنید. از کجا و چه زمانی به ذهنتان رسید که به چنین ترکیبی برسید؟
آدم ایدهآلگرا و زیباییطلبی هستم و همیشه متفاوتپوشیدن جزو اولویتهایم بوده. نمیشود نقطه آغازی را برای این کار و ایده مشخص کرد. نقش و نگار بلوچ، جزئی از زندگی من بوده و گاهی از رویه لباس بلوچی به مانتو و لباس بیرون از خانه هم میرسید، هم به عنوان طرح جدید، هم اینکه بتوانم زیباییهایش را به اطرافیانم نشان بدهم.
ولی درگیری ذهن من به طور جدی با این موضوع، با شروع نگارش پایاننامه معماریم با عنوان طراحی مرکز حمایتی ـ اقامتی زنان زاهدان بود. طی مطالعات اجتماعی بر این موضوع، تکمیل اطلاعات و پررنگترشدن مشکلات زنان استان، پس از اتمام دوره تحصیلی با توجه به پیشینه تحصیلاتی که داشتم و روند زندگیم، از سواد بصری و هارمونی رنگها شروع به ایدهپردازی کردم. هدفم ایجاد کاری جدید و دوری از رکود و روزمرگی و ایجاد درآمد، برای کسانی بود که به هر دلیلی یا طی کردن مسیر را نمیدانستند یا به دستشان نمیرسید.
صنم حسینخانی: سیما سیدزاده متولد ۶۹، فارغالتحصیل در رشتههای کارشناسی معماری وکاردانی فیزیک است. عاشق متفاوتبودن است، و یکنواختی را دوست ندارد؛ برای همین تصمیم گرفته است که برای این تفاوت سوزن بزند به لباسهایش. با این کار بزرگ شده و تاریخ شروع این کار را به یاد نمیآورد. با سوزنی که دستش دارد، میدوزد به هم هارمونی رنگها را و پیچ میخورند به هم، تمام معادلات بصری، تا شاید پیچیدگیهایشان بتواند تفاوت بیاورد برای او. دغدغههایش کجشدن سوزن یا انتخاب رنگ دوکش نیست. دغدغهاش تصور مردم است، که تمام زیباییهای سنتی را فراموش میکنند. زیر نور تفاوت میدود تا سایه یکنواختی بر سرش نیفتد. بین راههای پرپیچوخم و عجیبش، سوزنش را درمیآورد و میشود آرشه، برای نخهایی که حکم سیمهای تار را دارند؛ تا دخترک بنوازد موسیقی سنتی را برای مردمی که اغلب نمیشنوند. شاید از بین آنها کسی با او همقدم شود برای طیکردن این راه پرپیچوخم.
سوزندوزی شما بیشتر نزدیک به کدام خاستگاه خود است؟ مدتی است بحث بر سر این است که ما گرایشی عمده پیدا کردهایم به سوزندوزی افغان، در حالی که نزد خودمان این هنر، هنر پرقدمتی است.
سوزندوزی، هنر و صنعتی متنوع و همهگیر است؛ به نوعی از خاورمیانه تا شرق آسیا و اروپا هم متداول بوده و در مناطقی هم هنوز رونق دارد. مسوولان استان سیستان و بلوچستان هم همواره گفتهاند که ما در مورد بلوچیدوزی یا سوزندوزی بلوچ چند نکته را باید توجه کنیم: معمولاً صنعتگران و حتی متولیان دچار این اشتباه میشوند که با عدم توجه به ویژگیها و هویت بلوچیدوزی، آن را بر اساس مرزهای جغرافیایی دستهبندی میکنند. در بلوچیدوزی، به دلیل وجود اشتراک فرهنگی و پراکندگی قوم بلوچ در منطقه، و بهویژه در سه کشور ایران، پاکستان و افغانستان عدهای بدون درک این ریشه و اشتراکات اقدام به موضعگیری اشتباه و دستهبندی جغرافیایی و ملیتی میکنند. در صورتی که شیوه کار، نقوش، رنگ و سایر مبانی که در بلوچیدوزی مشاهده میشود با تنالیته و ظرافتهای خودش بین صنعتگران بلوچ این مناطق و کشورها پراکنده و رایج است. یعنی سوزندوزی افغان ویژگی خودش را دارد، همانطور که سوزندوزی ترکمن و بلوچ دارد. اما نکتهای که مد نظر شماست این است که ما هیچ سوزندوزی به اسم افغان در بازار استان سیستان و بلوچستان نداریم. ما سوزندوزیهایی داریم که به دست صنعتگران پاکستانی یا افغانی تولید و در بازار ما عرضه میشوند، که در واقع به لحاظ هویتی همان بلوچیدوزی هستند یا طرحهای جدیدی که ریشه در بلوچی دوزی دارند که در نهایت هم نمیشود آنها را سوزندوزی مجزا از بلوچیدوزی تلقی کرد. اما یک نکته که همیشه مورد اعتراض صنعتگران بلوچ داخل ایران بوده این است که به دلیل اینکه مناطق عمده تولید بلوچیدوزی با کیفیت و اصالت در منطقه کنونی بلوچستان، ایران و مکران مانند بمپور، لاشار، فنوج و سراوان بوده، امروزه به صورت چشمگیری پراکنده و از حالت انحصاری خارج شده و این نوعی حس رقابت را ایجاد کرده اما به دلیل پیشینه و قدمت و اصالت دوخت این مناطق همچنان نوعی برند محسوب میشوند؛ اما نکته قابل بحث دیگر، تکنیک دوخت و اصالت است. اصیلترین شیوهها که بدون مهر و با دست و همچنین در برخی دوختهای مرسوم به چپیدوچ هستند و همچنین رنگبندی خاص هر منطقه، سیر نزولی داشته و با ورود تکنیک تپهزنی یا مهر دچار تغییر شده و به تعبیری از سنت و شیوه اصیل خود فاصله گرفت که در ظاهر برای کسی که آشنایی با دوخت بلوچی اصیل ندارد شاید واضح و آشکار نباشد. سوزن دوزی بلوچ یا بلوچی دوزی یکی از هنرها و صنایع رایج منطقه بلوچستان از دیر باز است که قطبهای تولید آن در بلوچستان امروزی ایران بوده؛ اما امروز قوم بلوچ در کشور های همسایه هم ساکن هستند و این میراث را حفظ کردهاند. رونق عرضه و تقاضا در ایران و ارزانبودن نیروی کار در کشورهای همسایه باعث رونق سفارشها در کشورهای مجاور شده که تولیدکنندگان بلوچ یا سیستانیهای آن سوی مرز هستند، و اینکه بهاشتباه امروز معروف به افغاندوز شده در واقع همان دوخت بلوچی است.
به نظرتان مخاطبانتان چه قشری از جامعه هستند؛ هنرمندان و هنردوستان، یا ؟
به نظر من؛ کسانی که درک هنری و تا حدودی سواد بصری داشته باشند و خواهان تفاوت در پوشش، میتوانند مخاطب طراحیهای ما باشند.
از چه ابزاری استفاده میکند؟ درباره مراحل کارتان کمی توضیح دهید.
وسایل کارمان همین سه تاست: پارچه، نخ و سوزن! بهراحتی میشود گفت سه قلم. منتها، پیداکردن پارچه و نخ مناسب سخت است، مخصوصاً برای خامهدوزی که نوع پارچه و نخ کاملاً متفاوتی با بلوچیدوزی دارد. اما در مورد مراحل کار؛ ایدهپردازی و انتخاب طرح، اولین قدم و بعد از آن انتخاب پارچه و برش است. بسته به نوع بلوچیدوزی و خامهدوزی، انتخاب پارچه و نخ متفاوت است، و در بلوچیدوزی هم بسته به نوع طرح یا چپیدوچ نیاز به مهر یا تپهزنی وجود دارد و گاهی از روشهای دیگر تارکشی استفاده میشود، مرحله بعد هم کارهای خیاطی است و روش ارائه محصول.
هر خلاقیتی داستان خودش را دارد؛ داستان شما چیست؟
بهترین اتفاقی که برای من افتاد رابطه من با خانمهایی بود که کار بلوچدوزی و خامهدوزی انجام میدهند؛ کسانی که به دور از تجملات و تشریفات شهری هستند. سادگی زندگی این آدمها حس خوبی دارد. همینطور واردشدن به فرهنگ و سنتهایی که تقریباً محو میشوند، قصههای بسیاری برای من ساخته است.
به هر حال شما وجهی از سنت را از بلوچستان احضار کردهاید و مثلاً آن را روی شلوار جین، که جزو بروز و ظهورهای اصلی مدرنیته در دنیای مد محسوب میشود اجرا کردهاید. مشابه ترکیبهای سنت و مدرنیسم را بارها دیدهایم. اما سوزندوزی بلوچ برای شلواری که همه دختران ایران بپوشند، محصول این ترکیب بوده است. این تلفیق از کجا میآید؟
من همیشه در دوران تحصیل هم سعی داشتم در طراحیهای کلاسی و پایان ترم، از این روش بهره ببرم. همیشه از سنت در کنار مدرنیته دفاع کردم. سنت در خون و جان ما ریشه دارد و مدرنیته خواهناخواه در زندگی ما نقش دارد. پس برای نادیدهنگرفتن هر یک، من همیشه درصدد تلفیق این دو بودهام.